● چه حالي ميده که يه CD Player داشته باشي که فقط توش آهنگ Evanescence گذاشته باشي بعدش صداشو زياد کني که از بيرون هيچ صدايي نياد و آخر سر هم پياده راه بيافتي توي خيابون و به هرکس که از کنارت رد ميشه فقط لبخند بزني!!! ممکنه بهت بگن ديوونه... ولي خداييش هرچي ميخوان بگن!!! عجب حالي ميده!!!


□ Atilopatil @ : 23:19 : #

● کي از موارد بسيار جالب اينه که آدم از يک ساعت که هيچ! از يک لحظه بعد خودش هم خبر نداره! حالا هي آدم بشينه براي خودش برنامه ريزي کنه!


□ Atilopatil @ : 11:44 : #

● اينجا به وضعيت عادي خودش بر خواهد گشت! يعني اينکه از اين دري وري ها ديگه ممکنه اينجا نبينين! عوضش اطلاعات در مورد کامپيوتر و از همين دري وري ها رو مي تونين توي آدرس Cyberpunknow ببينين!!!


□ Atilopatil @ : 00:42 : #

●
□ Atilopatil @ : 14:42 : #

●


□ Atilopatil @ : 16:02 : #

●
□ Atilopatil @ : 14:42 : #

●
□ Atilopatil @ : 17:05 : #

●
□ Atilopatil @ : 08:51 : #

●

● ديشب وقتي خواستم برم بخوابم ديدم يه سوسک بزرگ وسط آشپزخونه هست... لنگه کفش رو برداشتم بزنم توي سرش... ولي نه! اول يه نگاهي بهش انداختم... اونم روش به طرف من بود... زانو زدم و آروم نزديک شدم... همينجور داشت منو نگاه ميکرد... آروم آروم نزديکتر شدم... بازم بروبر منو نگاه ميکرد... آخرش هم به جاي اينکه از من بترسه خيلي آروم جهت حرکتش رو عوض کرد و آروم از من دور ميشد!! حتما داشت به خودش ميگفته سوسک به اين قناسي تا حالا نديده بوده!!! شاخ که نداشت! دوتا دستهاش هم که نبود!!! تازه چقدر گنده شده بود!!!

 اينقدر از اينکه بهم بي محلي کرده بود شاکي شده بودم که محکم با لنگه کفش کوبيدم تو سرش!!! تا اون باشه ديگه منو مسخره نکنه!!!


□ Atilopatil @ : 09:11 : #

● بازم نشد امشب زود بخوابم!!!! همش هم تقصير اين اينترنت هستش که تا مياي دو جا ايميل چک کني سي تا کار ديگه پيش مياره!!! بعدش تا مياي قطع کني بري بخوابي ميبيني ساعت شده يک و نيم!!!
□ Atilopatil @ : 01:14 : #

● سه تا comment احتياج به جواب داره!!!

چرا از فروغ خوشم نمياد؟؟ سئوال سخت مي پرسين نميشه جواب داد... راستش چي بگم؟! اول از همه اينکه من کاملا غرب زده هستم!!! يعني ذاتا از اشعار ايراني زياد خوشم نمياد... البته چندين استثناء وجود داره که شامل فردوسي، شعر آرش کمانگير و بعضي از اشعار شاملو ميشه... ولي يه چيز ديگه هم هست... شعر کلا صليقه ای هست (البته به نظر من) برای همين يادم مياد يه بار که فروغ خوندم و خوشم نيومد ديگه اصلا سراغش هم نرفتم!!! راستش من از حرفهای تکراری توی اشعار خوشم نمياد... نپرسين کدوم رو خوندم... خودم هم يادم نمياد چون جريان ماله خيلي وقته پيشه... و اصلا هم نميشناسمش!!! هرکس يه حرفي در موردش زده شنيدم... ولي هيچوقت نظری هم ندادم.. چون بازم به نظر من هر چيز صليقه ای هستش و هيچي دليل نميشه که به خاطر حرفي يا چيزی نظر کسي تغيير کنه! مثلا من از Evanescence خوشم مياد... شعرهای اين گروه حرف نداره (نظر منه)... حالا يکي بياد بگه که اينا شعراشونو از اصغر آقا دزديدن!!! خوب من چه کنم؟ من که خوشم مياد!!! اصغر آقا ميخواست زودتر خودش اونا رو بخونه... اونوقت منم از اصغر آقا خوشم مي اوومد!!!

در مورد Lord of the Rings هم يه چيزی بگم و برم ببينم مي تونم امشب زود بخوابم يا نه! اين اولين فيلمي بود که قبل از ديدنش متن فيلم رو حفظ بودم!!! من اين کتاب رو چهارده بار تا حالا خوندم به اضافه کليه اضافه هايش!!! حتي اگر انگليسي هم بلد نبودم فرقي به حالم نمي کرد... گرچه.. انگليسي خوبي هم ندارم!!!



شب به خير


□ Atilopatil @ : 23:39 : #

● تعطيلي به اين خوبي! اونوقت بايد روز پنجشنبه اي که اصولا شرکت تعطيله بايد پاشي بياي سر کار!!! بالاخره خودم رو از اين کار لعنتي راحت مي کنم... حالا اين که هيچي ديشب بي خوابي هم بهم زده بود... نشستم فيلم Lord of the Rings رو هر سه تاشو پشت سر هم ديدم... تا ساعت سه صبح هم اينترنت بازي کردم... والا نمي دونم چرا اينقدر خوابم بد شده! اصلا يهو انگار ساعت خواب و بيداري من قاطي کرده!!! صبح هم که با هزار بدبختي بيدار شدم...

يه تيکه هم بپرونيم اين وسط:

راستي يه وبلاگ مرده شايد زنده بشه! يا شايد هم فقط مي خواد آدرس وبلاگ رو از من پس بگيره!!! 

 

And one October night, punching himself past the scarlettiers of the Eastern Seaboard Fission Authority, he saw threefigures, tiny, impossible, who stood at the very edge of oneof the vast steps of data.  Small as they were, he could makeout the boy's grin, his pink gums, the glitter of the long grayeyes that had been Riviera's.  Linda still wore his jacket; shewaved, as he passed.  But the third figure, close behind her,arm across her shoulders, was himself. 

Somewhere, very close, the laugh that wasn't laughter.

□ Atilopatil @ : 12:56 : #

● ديروز از اون روزهای رويايي بود!!! نمي دونم چي شده بود که انگار زمين بسکتبال رو کامل گرفته بودم! شوت ميزدم...گل ميشد! دفاع... عالي، که حتي پنج تا توپ دزدی کردم که انگار Drexler توپ دزديده... حداقل هم می تونم بگم که هفت يا هشت تا assist دادم!!! داره دوباره وضعم خوب ميشه! ايدفعه به هيچ وجهي اين بسکتبال رو کنار نميذارم! تاره بايد خودم رو هم برا Beach Volley آماده کنم... اوووووه چه شود!


□ Atilopatil @ : 09:27 : #

● دو هفته!
□ Atilopatil @ : 23:56 : #

● ديشب با مشکل بزرگ بي خوابي برخورد کردم! فکرم زيادي مشغول بود... ديروز يه نفري اومد توي شرکت ديدنم که دقيقا مي تونم بگم بيست سه سال بود که نديده بودمش! راحت منو شناخت!! کلي هم نشست و باهم خوش و بش کرديم! بيست و سه سال!!! وااااي عجب زماني!!! ياد خونه قبليمون... همونجايي که توش هر پنجشنبه مهموني ميگرفتيم و اونم هميشه بود... با برادرش... و من که خيلي کوچولو بودم دوست داشتم هميشه بين اونا باشم ولي منو آدم حساب نمي کردن!!! بهترين اسباب بازيهاي دنيا رو برادرش برام مي خريد.. اونم از خارج! نمي دونم از کجا ولي يادمه مسافرت زياد ميرفت! خودش ديروز مي گفت چهل و چهار کشور دنيا رو ديده... عجب! خيلي جالب بود! خيلي دلم مي خواد بازم ببينمش!



پ، و: من از فروغ خوشم نياد بايد چيکار کنم؟!
□ Atilopatil @ : 09:59 : #

● وقتي آدم خوابش نياد... کم خوابيشو با چي مي تونه جبران کنه؟ راستي تا حالا تابستون به اين باحالي ديده بودين!!! براي اولين بار از تابستون داره خوشم مياد... کاش همه تابستون باد و توفان باشه... تازه... شنديدم فرانسه هوا خيلي سرد شده!!! بهتر... تازه داره ميشه اون هوايي که من بهش عادت دارم!!!
□ Atilopatil @ : 23:37 : #

● چقدر جالبه... من متوجه شدم که طريقت رانندگي من مورد بحث و جدل بسيار است! يکي ديروز داشت غيبتم رو ميکرد و منم که بي سر و صدا رسيده بودم شنيدم که ميگفت: اين "يارو" مثل اسب رانندگي ميکنه... اونوقت يکي ديگه گفت: نه بابا... خيلي خوبه! خيلي راحت رانندگي ميکنه!!!



راستش رو بگم اگر ماشين داشتم مثل اسب ميرفتم از روي اون اولي رد ميشدم!!!
□ Atilopatil @ : 11:11 : #

● در مورد Windows ميگن که:





غير از اين که نيست!؟
□ Atilopatil @ : 14:56 : #

●
□ Atilopatil @ : 18:29 : #

● :: ببينم هنوز وي اين فکر که انسانيت به کجا ميرود؟

<< نه!

:: چطور؟

<< متوجه شدم که با هيچکس قرار ملاقات نداره!
□ Atilopatil @ : 01:36 : #