:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::


Monday, March 31, 2003
فرض کنيد...
خب... فرض مسئله رو براتون ميگم... خودتون جوابشو پيدا کنيد... فرض کنيد می خواهيد توی يه مناقصه بزرگ شرکت کنيد (خط سه و چهار متروی تهران)... فرض کنيد که يه شرکت خارجی کله گنده و خيلی ارزان قيمت کارفرماتون باشه (يه شرکت چينی)... فرض کنيد که شرکتهای بزرگ اروپايی حاظر به دادن قيمت برای مناقصه تجهِزات و تونل نشده اند (از جمله شرکت Siemens)... فرض کنيد که تقريبا بايد خودتون همه تجهيزات رو تيکه تيکه بخرين (با قيمت بالاتر از اونکه اگر خود شرکت حاضر به support شما ميشد)... فرض کنيد برای پز اومدن جلوی کارفرما (همون شرکت چينی) يه عالمه خرج کردين... فرض کنيد که مدارک شرکت در مناقصه شما بسيار زيبا و مرتب است (چاپ رنگی و اين حرفا)... فرض کنيد که کلی روی اين مناقصه کار کردين (يک ماه هر روز تا ساعت نه يا ده شب)... فرض کنيد که تحديد شدين که اگر مناقصه رو برنده نشيم قرارداد کاري شرکت رو تمديد نمی کنن و بيکار ميشين (اصل حقيقت)... فرض کنيد که حتی روزهای تعطيلی عيد اومدين سر کار (سال نو مبارک)...
خب... فرض ها رو که دارين... حالا سئوال و مسئله اينه که اگر مناقصه رو برنده نشدين چه اتفاقی می افته؟؟؟ خوب فکر کنيد... البته زياد لازم نيست فکر کنيد.. چون جواب سئوال رو تقريبا توی خود فرضيات ميشه پيدا کرد...

از قديم و نديم گفتن... آب که از سر گذشت... چه غرق بشی چه غرق نشی دهنت سرويسه!!!

مخلصات

: #

چرا من؟؟؟!!!!
خدا می دونه چرا همش هرچی بلا از توی خيابوون رد ميشه صاف مياد می خوره توی سر من بدبخت... فردا که همه تعطيل هستن و امروزی که همه صف روز از سر کار پا شدن رفتن خونشون من بايد تا ساعت نه شب سر کار باشم (عوضش گفتن شام بهم پيتزا ميدن...)؟؟!!! آخه چرا؟؟؟ خدا بهم رحم کنه... چون اينطور که بوش مياد می خوان فردا هم منو بکشن سر کار... تا حالا فقط بوی سر کار اومدن فردا مياد... خدا کنه باذ اين بو رو ببره...!!!

مخلصات

: #

--------------------------------------------------------------


Sunday, March 30, 2003
مقاله...
برای تمامی فرانسه زبانها... توصيه می کنم حتما اين مقاله را بخوانيد... در ضمنIgnacio RAMONET نويسنده اين مقاله متخصص در امور اياران و خاورميانه است...
http://www.monde-diplomatique.fr/2003/04/RAMONET/9963

مخلصات

: #

--------------------------------------------------------------


Saturday, March 29, 2003
احساس رفاقت!!!
جالبه... آدم بعضی وقا به يه چيزايی روبرو ميشه که راستش منو به خنده مياندازه... مثلا بيل گيتس يهو ميشه بيل... آره بيل ميگفت که فلان و فيسال... يا آرنولد که بچه محلمون بوده و ديگه هيچکس تحويلش نميگيره... اصلا همين عمه کتی خودموون... انگاری که عمه کتی ننه مونه!!! بابا چرا اسمها رو کامل نميذارين؟؟ مثلا همين بيل... شايد بيل گيتس نباشه و بيل کلينتون باشه!!! يا اصلا بيل و کلنگ باشه؟!! منو که مردن از اين حس رفاقت ايرانی جماعت!!!

مخلصات

: #

--------------------------------------------------------------


Monday, March 24, 2003
سالی که نکوست از بهارش پيداست...
والا من که امروز اومدم سر کار... نمی دونم چی به چيه... ولی هر چی هست اصلا اونطوری نيست که من بخوام... فعلا که خوب شروع نشده... خدا به ادامش رحم کنه...!

...

: #

--------------------------------------------------------------


Sunday, March 23, 2003

:: Dream as you will live forever... Live as you will die tomorrow...

: #

--------------------------------------------------------------


Friday, March 21, 2003
شب به خير...
آلان ساعت یک و بیست و پنج دقيقه روز اول فروردين سال هزار و سيصد و هشتاد و دو است. برای همه دوستان آرزو می کنم که سال خوب و خوشی را آغاز کنند و اگر بدی از من ديدند به خوبی خودشان ببخشند... برای من سال گذشته پستی و بلندی زيادی داشت و خيلی چيزهايی در مورد خودم فهميدم که بايد در سال جديد اصلاح کنم... اميدوارم موفق بشم! به هر حال برای همه شما آرزوی موفقيت می کنم... شاد و خرم باشيد...

مخلصات - - عليرضا

: #

--------------------------------------------------------------


Monday, March 17, 2003
Ce que je veux, je le garde pour toujours... et rien ni personne ne peut me le prendre... car j'en ai besoin, et, aucun cadeau n'ai plus beau pour une personne qu'obtenir ce qu'il a besoin.

: #

--------------------------------------------------------------


Sunday, March 16, 2003
Pendant tout ce temps passé j’ai aimé et pour rien au monde je n’abandonnerai cet amour qui m’attache à ce monde. Je serai toujours là… Où que vous vous tourniez la face, je serai là… Mon regarde sera pour toujours vers cet amour sans fin!

: #

--------------------------------------------------------------


Saturday, March 15, 2003
خدا رو شکر!!!
به حمد اله وبلاگ قبيله ما باز هم راه اندازی شده و دوباره شروع به فعاليت کرده... حالا خدا می دونه ايندفعه تا کی دووم مياره!!! به هر حال قبيله که داره به راه خودش ادامه ميده تا ببينيم بعدا به کجا ميرسه... البته بگم که با اين قبيله ای که ما داريم و افراد پليدی که در اينترنت به سر می برن و افراد چت باز نا معقول که هی از اين خانمهای تقلبی فايل دريافت می دارن که قيافه نازنينشان را ببينند و لذت ببرند من يکی که چشمم آب نمی خوره اين آدرس جديد هم زياد دووم بياره... خدا خودش به همه افراد قبيله ما رحم کنه!!!

مخلصات

: #

خبر... خبر...
آدرس جديد قبيله ما ايجاد شد... لطفا از اعضا درخواست می شود سريعا Login کنند و اگر ايميل دعوت را نگرفته اند حتما با من تماس بگيرند...

مخلصات

: #

--------------------------------------------------------------


Monday, March 10, 2003
موضوع هفته!!!
بازم من يه روز سر کار نيومدم و دنبال بدبختی های غير از شرکت بودم که بازم ملت کار دست خودشون دادن. خب... به حمداله وبلاگ قبيله ما رو حک کردن... خدا می دونه کدوم يکی از اعضا شروع کرده به کل کل کردن يا کدومشون فکر کرده خيلی کارش درسته!!! در هر صورت اين آقای هکر يه حال اساسی به وبلاگ داده و رفته... اميدوارم که عضو شريفی که کل کل رو راه انداخته از دوست هکرش درخواست کنه که دوباره password رو بهش بده که بتونيم دوباره به کار و کاسبی خودمون و به وبلاگ نويسيمون برسيم...
در ضمن موضوع اين هفته رو ميذاريم: هک و فوايد کل کل با هکرها!!!

مخلصات

: #

--------------------------------------------------------------


Wednesday, March 05, 2003
C’est énervant de ne pas savoir Quoi écrire

: #

--------------------------------------------------------------


Monday, March 03, 2003
به زودی عيد می رسه!!!
اول از همه قبل از اينکه برنامه عيد رو بگم برين اين آدرس رو يه نگاه بندازين... خداييش 100% اسلامی و خيلی هم قشنگه!!! بعدشم که از عيد...
از آلان برای عيد برنامه ريزی کردم...
:: روز اول فقط خواب...
:: روز دوم بازم خواب... با کمی تماشای برنامه های ماهواره...
:: روز سوم کامپيوتر بازی و تماشای ماهواره... (ميگن خواب زيادی هم همچين زياد خوب نيست!!!!)
:: روز چهارم فقط و فقط کامپيوتر بازی... شب هنگام با کمی اينترنت پرانی!
:: روز پنجم کار... بله... ما سر کار هم می رويم...
:: روز ششم کار... بدبخت شديم...
:: روز هفتم کار و خواب... (بايد جبران دو روز کار رو انجام داد...)
:: روز هشتم کار!!!! بدبختی که يکی دوتا نيست... گفتن بايد بيای سر کار!!!!
:: روز نهم کار... گريه ام احتمالا داره در مياد...
:: روز دهم کار... بی مرام اين کار تمومی نداره...
:: روز يازدهم کار... اگر به اين وضع پيش بره بدبخت ميشم...!!!
:: روز دوازدم خواب... بايد جبران کرد.. خداييش جبران نکنی ضرر کردی...
:: روز سيزدهم نصب و راه اندازی لينوکس رو دستگاه منزل...
:: روز چهاردم FDisk احتمالی دستگاه منزل به دليل گندکاری روز قبل!!!
:: بسه ديگه... حوصله ندارم بعد از Fdisk کردن با کسی حرف بزنم...

مخلصات

: #

--------------------------------------------------------------


Sunday, March 02, 2003
لذت بزرگ..!!!
بالاخره فهميدم يکی از بزرگترين لذتهای دنيا چيه!!! روز جمعه... آدم توی خونه تنها باشه... يه بازی کامپيوتری توپ زير دستش باشه که همه سوراخ سنبه هاشم بلد باشه (Icewind Dale يا Baladur's Gate 1&2 يا Diablo 1&2h يا حتی Warcraft III) بعد از اول صبح از خواب که بيدار ميشه يه صبحانه اساسی بزنه.. بعدش بياد بشينه پای کامپيوتر و يه زيرسيگاری و يه بسته سيگار بقل دستش باهش (لطفا فندک يا کبريت فراموش نشه) و برای ناهار هم يه پيتزای سرد که از شب قبل مونده بذاره دم دستش... خلاصه بگم... تا شب بشينه و بازی کنه... آی که چه حالی داره اين کار.. آی که چه حالی داره... می تونين حسودی کنين... چون اصلا جاتونو خالی نکردم...!!! D:

مخلصات

: #

--------------------------------------------------------------


:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::