:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::


Saturday, April 24, 2004
با توجه به وضعيت پيش اوومده اينجا هم مي نويسم! خيلي از اينكه وبلاگ قبيله از كار افتاده خوشحالم. خيلي هم ممنون از اون كسي كه اين كار رو انجام داده! فقط يك چيز كوچيك هست كه بايد يادآوري كنم... از قديم و نديم گفتن: از ماست كه بر ماست! وقتي كه بايد از قبيله همايت ميشد همه به فكر دردهاي خودشون بودن! هروقت كه بايد همه مي نوشتن، هيچكس نمي نوشت! خب همون بهتر كه تعطيل بشه...

به اميد اينكه بالاخره همه بتونيم بدون درگيري و به صورت مرتب در وبلاگي گروهي به كار نوشتن ادامه دهيم!

: #

--------------------------------------------------------------


Saturday, April 17, 2004
اگه فکر کردی يه روز از شدت غم و غصه و دلتنگی ميمیری٫کور خوندی!




: #

--------------------------------------------------------------


Wednesday, April 07, 2004
پشتم رو به تلفن ميکنم و ميخوابم

و سعي ميکنم وجود تلفن رو که هيچوقت براي من زنگ نميزنه فراموش کنم.




: #

--------------------------------------------------------------


Tuesday, April 06, 2004
دوست داري يه خاطره خيلي عزيز باشي٫

يا يه آدم معمولي نه چندان عزيز؟!!




: #

با عرض پوزش فراوان :

When you cry for your lost Sun,

Your tears will keep you from seeing the Stars.

: #

--------------------------------------------------------------


Friday, April 02, 2004
يه موقع فکر ميکردم حتما نميدوني چقدر دوستت دارم که اينجوري ميکني.

ولي حالا فکر ميکنم شايد که ميدوني چقدر دوستت دارم

ولي نميدوني بايد چه کار کني و چطور به من نشون بدي.




: #

--------------------------------------------------------------


:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::