●
عشق معرووفيت...
ما هم دوست داريم معروف بشيم... مگه چيمون از بقيه كمتره؟
دوتايي نشستيم كلي قكر كرديم كه چطوري معروف بشيم... ديديم از همه بهتر اينه كه بريم يه سايت براي خودمون درست كنيم!!! يه زماني بود يه بنده خدايي يه
چند صفحه اي برامون درست كرده بود ما هم گفتيم فعلا همونو ميذاريم ببينيم به كجا ميرسيم... ولي يه مشكلي برامون پيش اوومد... اينكه سايت از كجامون بياريم؟؟!!؟! گفيم ميريم يه دات كام ميگيريم و حال مي كنيم... ولي نه كارت اعتباري داشتيم... نه پول به دلار داشتيم... نه...
خلاصه يه
جايي پيدا كرديم كه برامون يه جاي مفتي روو اينترنت برامون گير بياره... 247000 تا آدرس برامون گير آورد... ولي چشمتون روز بد نبينه... يا طرف يه آدرس سيصد متري داشت كه مردم كه هيچ خدا رو هم فراري مي داد يا اينكه تا ميرفتي ثبت نام كني يهو ازت مي خواست پول بگيره!!!
با هزار بدبختي بالاخره يه سايت مفتي گيرمون اوومد... حالا شما هم برين يه سري به
اينجا بزنين اگر هم خوشتون اوومد يه حالي هم به ما بدين و برين براي برو بچه هاي محل تعريف كنين...
مخلص همگي
آتيل و پاتيل
□ Atilopatil @ :
02:04 :
#
●
اينم براي اينكه ببينيم اين صفحه بالا مياد يا بالا مياره!!!
□ Atilopatil @ :
18:56 :
#
●
اي بابا يكي نيست بگه جريان چيه؟؟؟
هي به ما گفتن برين تو اينترنت چت كنيد… چت خيلي تو اينترنت خوبه… چت تو اينترنت حال ميده… خب ما هم رفتيم كه چت كنيم! اول به شبكه جهاني متصل شديم… بعدش هم رفتيم تو يكي از اين آدرسها و هي قيافه نعشه به خودمون گرفتيم كه بگيم چت كرديم… هي ول گشتيم و هي قيافه نعشگيمونو بيشتر كرديم…
فرداش كه اوومديم و دوستامونو ديديم گفتيم كه رفتيم تو اينترنت چت كرديم… گفتن حال داد؟ والا راستش ما كه فقط سر درد گرفتيم ولي خب چون نبايد كم ميوورديم گفتيم: اوه اوه اوه … نگو كه اين چت تو اينترنت چه حالي داره!!!
خلاصه هي برامون از چت تو اينترنت گفتن و ما هم هي هر روز مي رفتيم و جلو نمايشگر كامپيوتر تو اينترنت چت مي كرديم… يه چند روزي كه گذشت رفيقامون گفتن كه از طريق چت تو اينترنت دو سه تا دوست دختر توپ پيدا كردن!!! ما هم كف كرديم!!!! گفتيم جل الخلايق!!! مردم چه كارا كه بلد نيستن!!! با اينترنت نعشه مي شن كه هيچ تازه دوست دختر هم گير ميارن!!!
موضوع كم نيار بود و ما هم گفتيم آره بابا… ما هم هركدوممون دو سه تا دوست دختر گير اوورديم…
باز هم يه چند روزي گذشت و ما هي خالي بستيم كه آره چه حالي ميده آدم تو اينترنت چت كنه… تا روزي كه نمي دونيم چي شد يه روزنامه از زير دستمون رد شد و توش در مورد چت در اينترنت نوشته بود…
آخه از كي بگم…؟؟؟ چرا مردم آزاري مي كنين؟؟؟ چت نداريم كه اووني كه ميگين اسمش چته!!! آخه هي ميرين برا خودتون لحجه هاي عجيب ميگيرين كه بگين خيلي بلتين؟؟؟ نه آقا ما بلت تريم!!!!
در ضمن… اين دوست دختراتون هم بالاخره ديديم… والا به هرچيزي شيبه بودن به غير از دختر… مگر اينكه تازگي ها تو اين دنيا دخترها همه سيبيلو باشن و هيكلشون مردونه!!! والا اوونم خدا ميدونه… تو اين دوره زمونه هر چيزي ممكنه!!!
مخلص
□ Atilopatil @ :
11:44 :
#
●
داستان اول قسمت دوم (اخلاق برجسته)
امروز پاتيل رو فرستادم بره يه موبايل (تلفن همراه) بخره بياد...
ديدم جنگي رفت و پنج دقيقه بعد با يه موبايل (تلفن همراه) برگشت. پرسيدم: چطور اينقدر زود برگشتي؟
گفتش: خب مگه بده؟
گفتم: مگه رو زمين ريخته؟
گفت: مگه فراوونيه؟
گفتم: خودت بودي تعجب نمي كردي؟
گفت: چرا بايد تعجب كنم؟
...!!!
آخه نمي دونم چرا ولي انگار به مردم ياد ندادن جواب سئوال رو با سئوال ندن!!! اين چه معني داره كه هي آدمو ميذارين سر كار؟ عيب داره... لطفا توجه كنيد از اين به بعد مثل آدمهاي متمدن وقتي ازتون سئوال مي كنن مثل آدم جواب بدين... همينه كه همش دو پهلو حرف مي زنين!
مخلص
در مورد موبايل (تلفن همراه) هم بگم كه يكي داريم خيلي هم دوسش داريم...
.
□ Atilopatil @ :
14:19 :
#
●
داستان اول
نمي دونيم اين جريانش چيه؟ يه دوتا آدم مي شناسيم كه تو دهات ايران يه جايي اوون وسطاي نقشه براي خودشون يه كار و كاسبي (دزدي و آدم فروشي) جور كردن! همش هم به ما بيچاره ها گير مي دن!!!
اسم يكيشون
رضا ست كه خيلي كارش درسته و يه blog تووپ داره... اوون يكي هم كه سعي داره هي خودشو به ما بچسبونه
سامان ناميه كه والا ما نميشناسيم!!! پيشنهاد ما در مورد اين دوتا اينه كه حتما برين blog اين
رضا رو ببينين ولي حال ماله
سامان رو نديدن هم چيزي از دست نمي دين!!!! حالا بيين چه گيري به من بده اين سامان... خدا رحم كنه!
□ Atilopatil @ :
13:08 :
#
●
يه روزي از همون روزا دوتا جونور عجيب سر از كره خاكي ما در آوردن! اسمشون آتيل و پاتيل بود... خب مگه چيه؟ گفتم كه دوتا موجود عجيب بودن پس اسمشون هم عجيبه!!!
خلاصه اول از همه رفتن تو يه شبكه نامعلوم (آپادانا) و يه آدي نامعلوم گرفتن و با مدير نامعلوم اوونجا درافتادن... آخرش هم اوون مدير شبكه زيرآبشوونو زد و انداختشون بيرون... اين دو فلك زده يه مدتي تو دنياي ما ول گشتن تا اينكه...
بازگشت آتيل و پاتيل
به زودي ماجراهاي آتيل و پاتيل در دنياي انسانها!!!
مخلص
□ Atilopatil @ :
12:18 : #