:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::


Tuesday, March 10, 2009
اصلا نمي دونم چرا! گهگاهي آدم به يه موضوعي بر مي خوره... و بعد به خودش ميگه که بيخيال... ولي جالب اينکه هرچي به خودت ميگي بيخيال اين موضوع توی ذهنت بزرگ و بزرگتر ميشه... بالاخره هم به يه جايي ميرسي که فکر ميکني که چرا اصلا بايد بيخيال شد و نا خودآگاه داری به موضوع گير ميدی!
اصولا اين جور موضوع ها چيزهايي هستن که توی ذهنت يه گوشه پنهان شدن ولي هيچوقت فراموش نشدن! بعد يهو وقتي که حتي فکرشم نمي کني مزنن بيرون و داغونت مي کنن... از هرچيز بيشتر هم موقعيه که بهت دروغ ميگن! ميدوني دارن دروغ ميگن... ولي مي خوای چاشون کني و مي کني ولي هيچوقت ناپديأ نميشن و به محض اينکه دوباره اين دروغ گفته ميشه ميزنن بيرون!

لعنت!

: #

خب.... چون ممکنه که ديگه نرسم کانکت بشم... و اينکه يکشنبه صبح ديگه مسافرم از اين رو همينجا سال نو شمسي رو به همه تبريک ميگم و اميدوارم سال خوب و خوشي برای همه باشه و از همه مهمتر اينکه تعطيلات حسابي خوش بگذره! به ياد منم باشين و منم قول ميدم که به يادتون باشم و جاي همه رو در خوش گذروني هام خالي کنم...

اي ول! عجب قول باحالي دادم... دفعه قبل که همچين قولي دادم هرشب داغون بر مي گشتم خوونه!!!

به هر سال سال نو مبارک
خوب و خوش و خرم باشيد...

: #

--------------------------------------------------------------


:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::