:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::


Wednesday, June 30, 2004
داستان؟؟؟

...

ديگه داشت حالمو بد ميکرد... هر روز دنبالم بود.. هرروز بايد سنگيني اش رو دنبالم حس ميکردم... هر جا که بودم منو تعقيب ميکرد... مدتها بود که به اين وضع عادت کرده بودم تا روزيکه حس کردم که نه تنها دنبالمه بلکه تازگي منو به تمسخر هم ميگيره... مخصوصا عصرهايي که خسته و کوفته از سر کار بر ميگشتم... موقعي که نزديک خونه.. گوشه ديوار مي ايستاد و با رو قد و هيکل دراز و قناسش بر بر به من نگاه ميکرد!

ديگه خسته شده بودم... اصلا منو تنها نميذاشت... فقط شبها بود که کمي آسايش داشتم... و باز از اول صبح همه جا دنبالم مي اومد... بالاخره همون شب کذايي که عصرش حتي عداي سيگار کشيدن منو در مي آورد تصميم خودم رو گرفتم.. بايد خودمو از دستش خلاص ميکردم... همون شب همه چيز رو آماده کردم... چاقو... طناب... يه لوله آب... هر کدوم رو يه جايي گذاشتم که دم دستم باشه... همون جاهايي که احتمال ميدادم اولين برخورد رو باهاش داشته باشم... صبح که بيدار شدم حتي حاضر نبودم چشمام رو باز کنم... به سختي بلند شدم و به طرف دستشويي رفتم.. خودم رو توي آينه نشناختم... مثل اينکه خيلي فکر عمل امروز بهم فشار آورده بود... همه صورتم پر از چين و چروک بود... آبي به صورتم زدم و بيرون اومدم... حاضر نبودم حتي نگاهمو به اطرافم بياندازم.. صاف رفتم توي آشپزخونه و صبحانه رو اتوماتيک وار براي خودم حاضر کردم و بدون توجه به اطرافم شروع به خوردن کردم... مطمئن بودم که امروز هم مثل هر روز به محض اينکه پام رو از خونه بيرون بذارم منو دنبال خواهد کرد... ولي ايندفعه باري آخرين بار خواهد بود... آخرين بار!

...

از اون روز ديگه خيالم راحت شده...

ديگه هيچکس دنبالم نيست...

گهگاهي مردم توي خيابون منو با ترس نگاه مي کنن.. بعضي ها هم اخم مي کنن... بعضي ها هم متعجب از کنارم ميگذرن... ولي براي من مهم نيست... من راحت شدم... از دست تعقيبهاش.. از دست مسخره کردن هاش... از سنگيني نگاهش... از سکوت مرگبارش وقتي با تمام وجود سر او فرياد مي کشيدم... ديگه راحت شدم... من سايه خودم رو کشتم!

...


: #

بعضِ چيزها واقعا لذت بخشه... مثلا اينکه من ذاتا هميشه به صورت نامرئي با ياهو مسنجر کانکت ميشم... در همه اين مواقع مي بينم که تمامي افراد ليست روشن و خاموش ميشن و از صبح تا عصر حداقل يه بار همه اونايي که توي گروه active من هستن روشن ميشن... ولي... کافيه اول صبح من روشن بشم!!! ديگه تا عصر هيچکس روشن نميشه... حالا جالبتر اينکه من اصلا از سيستم روشن شدن انفرادي مسنجر استفاده نمي کنم و يا براي همه روشنم يا براي همه خاموش!!!



نتيجه؟ نداريم... نتيجه نمي خواد... کاملا واضحه!

: #

ديگه حالم داره از اين اينترنت به هم ميخوره!!! مخصوصا از اين ياهومسنجر!!!

: #

آخ آخ آخ ... با ده تا قلب من صددرصد سکسي از آب در اوومدم!!! خدا عمرتون بده که اين همه چيز فهم هستين! انشاا.. به اميد خدا بچه هاتون همه سکسي از آب در بيان!!!

: #

--------------------------------------------------------------


Sunday, June 27, 2004
تنها فرق بين من و تو يه دستور bold توي نوشتن اين متن است!!!

...

حالا اگر گفتين فرق بين تو و من چيه؟

: #

دري وري از نوع خاص!

مي خوام يه نفر برام کلمه دموکراسي و آزادي رو تعريف کنه! جدا ميگم... مي خوام بدونم چرا اينقدر جوونهاط ما الکي غربزده شدن؟ آهان.. فهميدم... تقصير اين فيلمهاي آمريکايي و کانال خبري BBC هستش.. از بس به خودشون ميگن آزاد جوونا هم فکر کردن راست ميگن! آره بابا... اونجا نه مشکل کار هست... نه مشکل پول هست... نه مشکل آب و نه مشکل صف کشيدن براي خريد... اينقدر هم همه چيز اونجا ارزوونه که نگو و نپرس!! تنها اشکالش اينه که وقتي ميري سر کار ديگه نمي توني صبحانه ات رو با همکارا بخوري! وقت نهار و نماز و گپ زدن دم پنجره و سيگار توي راهرو هم تعطيله! فقط همين؟ آره... آره... فقط همين... خب اين که چيزي نيست! نه... هيچي نيست! فقط اينکه اي کاش فيلمهاي آمريکايي کمتر درست ميکردن!!!

: #

--------------------------------------------------------------


Monday, June 21, 2004
:: ببينم... سرعت پرواز يه مگس چقدره؟

<< فکر نمي کني که توي اين وضعيت جامعه سئوالهاي مهمتري هست که بايد جواب داد؟

:: راست ميگي... توي اين دوره زمونه يه کارگر ساده بايد حدود شانزده ساعت در روز کار کنه تا بتونه زندگي مناسبي داشته باشه!

<< دقيقا همينطوره...

:: آره و خيلي جالبه آدم بدونه يه مگس توي شانزده ساعت چند کيلومتر طي ميکنه...

<< ...

: #

--------------------------------------------------------------


Sunday, June 20, 2004
C يا C

:: سلام...

<< سلام

:: به چي فکر ميکردي؟

<< داشتم به خودم ميگفتم... حالا که همه از سران حکومتي ناراضي هستن خب پس چرا توي دانشگاهها يه مدرک نميذارن؟... مثلا مدرک رياست جمهوري؟

:: ...

<< آره خب... چرا؟

:: خب بگو ببينم... کي قراره تدريس کنه؟!!!

<< ...


: #

--------------------------------------------------------------


Tuesday, June 15, 2004
Yahoo کولاک کرده... بعد از کم کردن حجم mailbox به 4MB حالا رفته روي 100MB... ولي اين کجا و 1000MB که Gmail ميده کجا؟؟؟

: #

--------------------------------------------------------------


Sunday, June 13, 2004
صداشو در نيار...

ولي فردا هميشه هست... فعلا همين آلان رو بچسب...

: #

--------------------------------------------------------------


Wednesday, June 09, 2004
Il est juste que ce qui est juste soit suivi

Il est nécessaire que ce qui est le plus fort soit suivi

La justice, sans la force, est impuissante ;

La puissance, sans la justice, est tyrannique.

La justice, sans la force, est contredite parce qu'il y a toujours des méchants ;

La force, sans la justice, est acculée.

Il faut donc mettre ensemble la justice et la force, et pour cela,

faire que ce qui est juste soit fort ;

et que ce qui est fort soit juste



Pensée de Pascal sur « La Morale »



ترجمه شدني نيست!!! زيادي از کلمات مشابه با معاني مختلف استفاده شده! اگر همت کردم براتون ترجمه اش را هم ميذارم...

: #

--------------------------------------------------------------


Monday, June 07, 2004
راستی... امروز روز خورشيد گرفتگی توسط سياره Venus هستش... يادتون باشه يه نگاهی بهش بندازين!!!

: #

--------------------------------------------------------------


Friday, June 04, 2004
بابا متن زير ترجمه نمي خواد... خيلي واضحه! نوشته که:

Baiser, le point rose qu'on met sur le "i" du verbe Aimer.


همين!

: #


--------------------------------------------------------------


Tuesday, June 01, 2004
لو رفتن کلمه رمزم امروز تمام وقتم رو گرفت برای عوض کردن تمامي کلمه رمزهايی که داشتم! ولی خب به اميد خدا به خير گذشت! جالب اينکه هميشه دوست داشتم کلمه رمزم اينی باشه که امروز همه رو بهش عوض کردم... حتی نه سال پيش می خواستم اين کلمه رمز رو بذارم... ولی به دليل لج و لج بازی اين کار رو نکرده بودم... آلان که نه سال از موضوع گذشته می بينم که هيچ احتياجی به لجبازی نبوده و password جديدم خيلی هم قشنگه!

: #

--------------------------------------------------------------


:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::