:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::


Wednesday, May 28, 2008
يك داستان عجيب لطفا آن را تا انتها بخوانيد
اتومبيل مردي كه به تنهايي سفر مي كرد در نزديكي صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حركت كرد و به رئيس صومعه گفت : «ماشين من خراب شده. آيا مي توانم شب را اينجا بمانم؟ »
رئيس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت كرد. شب به او شام دادند و حتي ماشين او را تعمير كردند. شب هنگام وقتي مرد مي خواست بخوابد صداي عجيبي شنيد. صداي كه تا قبل از آن هرگز نشنيده بود . صبح فردا از راهبان صومعه پرسيد كه صداي ديشب چه بوده اما آنها به وي گفتند :« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يك راهب نيستي»
مرد با نا اميدي از آنها تشكر كرد و آنجا را ترك كرد.
چند سال بعد ماشين همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد .
راهبان صومعه بازهم وي را به صومعه دعوت كردند ، از وي پذيرايي كردند و ماشينش را تعمير كردند. آن شب بازهم او آن صداي مبهوت كننده عجيب را كه چند سال قبل شنيده بود ، شنيد.
صبح فردا پرسيد كه آن صدا چيست اما راهبان بازهم گفتند: :« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يك راهب نيستي»
اين بار مرد گفت «بسيار خوب ، بسيار خوب ، من حاضرم حتي زندگي ام را براي دانستن فدا كنم. اگر تنها راهي كه من مي توانم پاسخ اين سوال را بدانم اين است كه راهب باشم ، من حاضرم . بگوئيد چگونه مي توانم راهب بشوم؟»
راهبان پاسخ دادند « تو بايد به تمام نقاط كره زمين سفر كني و به ما بگويي چه تعدادي برگ گياه روي زمين وجود دارد و همینطور باید تعداد دقيق سنگ هاي روي زمين را به ما بگويي. وقتي توانستي پاسخ اين دو سوال را بدهي تو يك راهب خواهي شد.»
مرد تصميمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
مرد گفت :« من به تمام نقاط كرده زمين سفر كردم و عمر خودم را وقف كاري كه از من خواسته بوديد كردم . تعداد برگ هاي گياه دنيا 371,145,236,284,232 عدد است. و 231,281,219,999,129,382 سنگ روي زمين وجود دارد»
راهبان پاسخ دادند :« تبريك مي گوييم . پاسخ هاي تو كاملا صحيح است . اكنون تو يك راهب هستي . ما اكنون مي توانيم منبع آن صدا را به تو نشان بدهيم.»
رئيس راهب هاي صومعه مرد را به سمت يك در چوبي راهنمايي كرد و به مرد گفت : «صدا از پشت آن در بود»
مرد دستگيره در را چرخاند ولي در قفل بود . مرد گفت :« ممكن است كليد اين در را به من بدهيد؟»
راهب ها كليد را به او دادند و او در را باز كرد.
پشت در چوبي يك در سنگي بود . مرد درخواست كرد تا كليد در سنگي را هم به او بدهند.
راهب ها كليد را به او دادند و او در سنگي را هم باز كرد. پشت در سنگي هم دري از ياقوت سرخ قرار داشت. او بازهم درخواست كليد كرد .
پشت آن در نيز در ديگري از جنس ياقوت كبود قرار داشت.
و همينطور پشت هر دري در ديگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، ياقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.
در نهايت رئيس راهب ها گفت:« اين كليد آخرين در است » . مرد كه از در هاي بي پايان خلاص شده بود قدري تسلي يافت. او قفل در را باز كرد. دستگيره را چرخاند و در را باز كرد . وقتي پشت در را ديد و متوجه شد كه منبع صدا چه بوده است متحير شد. چيزي كه او ديد واقعا شگفت انگيز و باور نكردني بود.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.....اما من نمي توانم بگويم او چه چيزي پشت در ديد ، چون شما راهب نيستيد!!!

: #

--------------------------------------------------------------


Monday, May 26, 2008
هميشه حواستون باشه دارين چيکار مي کنيد!
گفته شده:
- امر به معروف کنيد، نه جبر به معروف
گفته شده:
- نهي از منکر کنيد، نه نفي از منکر

حالا بياين هزار تا تبصره براش صادر کنيد که در شرايط مختلف کارها و تصميمها و روشها فرق ميکنه! حتما هم حق با اوناييه که درس خوندن و سوادشون از ما که کارمنديم بيشتره! بالاخره يه چيی ميشه ديگه! فکر کردن نداره!

: #

--------------------------------------------------------------


Thursday, May 22, 2008
شايد واقعا خسته شده باشين، از چي؟ از اينکه هر دفعه که مي خواين يه فيلمي از يه جايي بگيرين مجبورين هزار تا برنامه يکط از اون يکي حجيمتر رو روی دستگاهتون نصب کنيد! راه حلش چيه؟ خيلي ساده... اين چندتا برنامه رو که ميگم بگيرين و نصب کنيد و تا آخر عمر ازش لذت ببرين!

جانشين سبک وزن برای خواندن فايلهای Realplayer چه صوتي و چه تصويری:

جانشين سبک وزن برای خواندن فايلهای Quick Time چه صوتي و چه تصويری:

هرچي مبدل دارين بذارين کنار! اين برنامه هر فايل Multimedia چه صوتي و چه تصويری رو به هم ديگه تبديل مي کنه! حتي فايل خراب رو هم مي تونه تعمير کنه! کيفيت تبديل به اين خوبي توی هيچ برنامه ای گيرتون نمياد:

بهترين برنامه ضبط صدا و برش و تبديل:

بدون تعارف بگم که KMPlayer شايد بهترين و قويترين هستش. در ضمن در موقع نصب تمامي codecهای لازم رو هم با خودش نصب مي کنه و عملا فقط Real و Quicktime توی ليستش نيست! اين برنامه از همه فرمت های جديد هم پشتيباني ميکنه (MP4, MKV,...)

گول اسم اين Mediaplayer 6.4 رو نخورين! با اينکه همون WMP6.4 زمان windows 98 هستش ولي اين مال 2008 بوده و با قويترين playerهای دنيا قابل مقايسه هستش!

از Nero Burning Rom و حجمش و هزارتا برنامه دور و برش خسته شدين؟ اينم بهترين برنامه برای جانشيني Nero:

اينم يه قفل شکن برای Regionهای DVD که ديگه با اين برنامه نيازی نيست دنبال Bios شکستن DVD-Rom داشته باشين:


نکته بسيار مهم... همه اين برنامه ها مجاني هستن!!!!!!

: #

--------------------------------------------------------------


Monday, May 19, 2008
عجب دنيايي شده! بعضي وقتها آدم نمي دون بايد با بعضي مسائل چطوری برخورد کنه! يه روز يکي مياد بهت ميگه هزارتا کار داره و ازت کمک مي خواد و تو هم به هزار نحو کارهاتو جمع و جور مي کني که بتوني کار طرف رو راه بندازی و روزی که بايد بياد يهو ناپديد ميشه! حالا نمي خواد بياد جاي خودش! حداقل يه خبر بده بد نيست!!! جالب اينکه... بعد از يه مدت طولاني يهو دوباره ظاهر ميشه و ميگه که يه عالمه کار داره و هزارتا کار رو سرش ريخته و به روی خودش هم نمياره که قبلا تو رو کاشته! بازم به جای خودش! ولي از اينکه ملت فکر کنن که بقيه نمي فهمن و نمي دونن جريان چيه اين ديگه خيلي زور داره! آره.. چوه من که مجبور نمي کنم که حتما با من کار داشته باشي و خودت کمک مي خواستي... منم که خداييش دوست داشتم بتونم کمکت کنم! خودت يهو ناپديد شدی!!! تور رو خدا حداقل بعدش کار رو بهونه نکن!

از طرف ديگه! يکي پيدا ميشه که خيلي هم دوستش داری و دوست داری بتوني کمکش کني و نکته اينجاست که "مي توني کمکش کني"! اين يکي برات کلاس ميذاره! ژست مياد، قيافه ميگيره و هزار رفتار عجيب ازش مي بيني که هيچي به هيچي ربط نداره! اين آدم تازه وقتي که روزی ميرسه که مي توني کمکش کني و مي خواهط کمک کني يهو ميزنه به در و ديوار که اصلا کمک نمي خواد و همه چيز عاليه و هيچ مشکلي توی دنيا نداره! جالبه!

به يه نتيجه ای رسيدم: اونم اينه که مردم خودشون هم نمي دونن چي مي خوان! نمي دونن آيا کاری که مي کنن درسته يا نه! نمي دونن آيا با کاری که دارن مي کنن به اطرافيانشون لطمه مي زنن يا نه! يادم نيست دقيقا چي بود ولي يه زماني یه کسی برا چهار تا جمله گفت که هميشه فکر مي کردم که واقعا درسته و يکي از اونا اين بود که: "آن کس که نداند که نداند و نخواهد که بداند، در جهل خود تا ابد الدهر بماند". راستش نمي دونم درست نوشتم يا نه! ولي معنيش يه همچين چيزی بودش. اون سه تاي ديگه هم با بداند و نداند طي مي شد و تو همين مايه ها بود. ولي خداييش به نظر من که درست ميگه. واقعا کساني هستن که نه مي دونن و نه مي خوان بدونن و جالب اينکه با عاملي هم که مي خواد به آنها بياموزد برخورد شديد مي کنن! به طوريکه اصلا حاضر نيست با مشکلات برخورد داشته باشن و ترجيح ميدن که کاملا صورت مسئله رو پاک کنن. اصولا اينطور آدمها کاملا شکست خورده هستن و تنها برای حفظ ظاهر صورت مسئله رو پاک مي کنن که مبادا دوباره با اين مسئله بخوان برخورد کنن! عواملي که باعث ميشه شخص به اين وضعيت برسه: ضعف شخصيتي، نا تواني در تصميم گيری، ترس از واقعيت و خيلي ديگه از اين جور "ناتواني"هاست که کاملا قابل مداوا شدن است! مشکل اينه که شخصي که در اين وضعيت قرار ميگيره حاضر نيست که "مداوا" بشه و اين "ترس" چنان وجود او را در بر گرفته که به هيچ عنوان حاضر به برخورد با واقعيت نيست.

عجب سخنراني ميشم من!
برم بالا منبر به يه جايي ميرسم!

: #

--------------------------------------------------------------


Tuesday, May 13, 2008
امروز با antivirus فقط c: رو اسکن کردم! حساب کنيد که ظرف دو ساعتحدود 1799661 فايل اسکن شد!!! فکر نمي کنم کسي روی 72 گيگابايت هارد دستگاهش اين همه فايل داشته باشه! خدا وکيلي خودم که کفم بريد!!!

: #

--------------------------------------------------------------


Thursday, May 08, 2008
اينو ببينين! به خدا مي ارزه! من همينجوری که نگاه کردم دلم هررری توو ريخت! قابل توجه اينکه اگر دقت کنيد متوجه ميشين که شخص فيلم بردار مثل خيلي های ديگه اصلا خودش رو نبسته به جايي!!!
...
...
...
چون مشکل Bandwidth پيدا کردم... فايل رو برداشتم و لينک رو ميذارم

اينجا رو ببينين

: #

--------------------------------------------------------------


Tuesday, May 06, 2008
آين متن رو ايميل گرفتم!!! خيلي حال داد... از دست ندين:
...........

اين يک داستان واقعي است:
...........
خوردن ممه و عوارض جانبی
چند شب پیش یکی از رفیقام نزدیکی غروب داشت از مسافرکشی بر میگشت خونه، طرفای جاده مخصوص چشمش میفته به زن و مرد جوونی که کنار جاده منتظر ماشین ایستادن . نگه میداره و سوارشون میکنه . هنوز خیلی نرفته بودن که مرده به راننده میگه : ببینم واسه امشب خانوم میخوای؟ راننده گفت کیه؟ مرده اشاره ای به زنی که توی ماشین بود میکنه و میگه اینه، شبی بیست هزار تومن. خلاصه چک و چونه میزنن تا اینکه آخرش به ده هزار راضی میشن . مرده وسط راه پیاده میشه و راننده هم زنه رو میبره خونش. خلاصه چه درد سرتون بدم؟ دختر رو میبره خونه و .......................... که میبینه سرش داره گیج میره و دیگه چیزی نمیفهمه . وقتی به هوش میاد میبینه افتاده روی تخت و تمام خونه و زندگی و ماشینش رو بردن. میفهمه که دختره یه چیزی به خودش مالیده بوده که بیهوش شده .
پا میشه میره کلانتری که شکایت کنه، اما روش نمیشده به یارو بگه که چه غلط ی کرده. به افسره میگه مرده میخواسته جایی بره، گفته من زنشو ببرم دو سه ساعتی پیشم باشه تا بیاد دنبالش . اونم تو چاییم یه زهر ماری ریخته که از حال رفتم . اینو که میگه افسر نیشش تا بناگوش باز میشه، میگیره لپ یاره رو میکشه میگه: راست بگو بینم پدر سوخته تو هم ممه خوردی؟

نتیجۀ اخلاقی 1 : نتیجۀ خوردن ممۀ نشسته شبیه خوردن دست خر شستس.
نتیجۀ اخلاقی 2 : هر گرونی بی علت نیست، هر ارزونی بی علت نیست، فی ممۀ شسته بیست هزار تومنه نه ده هزار تومن.
نتیجۀ اخلاقی 3 : زمزمه های شکوفایی و نوآوری 87 از همین ابتدای سال و در همۀ عرصه ها بگوش می رسه.
نتیجۀ اخلاقی 4 : افسره هم آره...

: #

--------------------------------------------------------------


Sunday, May 04, 2008
چرا هيچکس به اينجا سر نميزنه؟؟؟! اصلا دوستتون ندارم!

: #

--------------------------------------------------------------


:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::