:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::


Wednesday, August 27, 2008
آره بابا، مي دونم! به خدا مي دونم زياد حرف مي زنم... ولي گهگاهي نميشه ديگه! قبول کنيد که گهگاهي بايد يه حرفي که توی دلتون دارين رو بزنين و کم نيارين!!! (اوه اوه اوه! عجب چيزی گفتم! کم نيارين خودش يه فحشه!!!! باور ندارين؟ کافيه يهو اين جمله رو به يکي که داره دور بر ميداره بگين ببينين چيکارها که نمي کنه!!!)

اول از همه بايد خدا رو شکر کرد! به خاطر نعمتهايي که به ما بخشيده و همينطور به خاطر خيلي چيزهای ديگه!!! منظور من هم اول از همه همين خيلي چيزهای ديگه هستش تا نعمتها... جاي شکر نعمت زياده... نهار مي خوری ميگي خدا رو شکر سير شدم... شام مي خوری ميگي خدا رو شکر سير شدم... سيگار ميکشي ميگي خدا رو شکر هنوز سيگار گيرم مياد... خلاصه با اين نعمتها کاری ندارم که روزی صد دفعه شکر مي کنيد! بيشتر منظورم همون نعمتهای نا ديده گرفته هستش... که از همه مهمتر شعور هستش! دقت کنيد! هيچوقت شکر نعمت نمي کنيد و بگيد خدا رو شکر شعور دارم! يا بگين خدا رو شکر يه رفتار اجتماعي درست دارم! جدا هيچوقت همچين شکرهايي شنيده نميشه... عوضش تا دلتون بخواد از خدا پول مي خواين... اوونم به بهونه عقل دادن به بقيه مردم!!! دقت کنيد! مي خوام مثال بزنم! (ای خدا که اين مثال زدن چه کاره سختيه!!! هر دفعه مثال زدم يکي پيدا شده که سر من شروع کرده داد و بيداد که چرا منو مثال زدی!!!! از همين آلان مشخص مي کنم که در مثال زير هر گونه تشابح به اشخاص زنده، مرده، در حال مرگ، در حال تولد، در حال سفر، در حال خوردن غذا، در حال خوابيدن، ريدن، شاشيدن و غيره کاملا بي منظور بوده و اتفاقي مي باشد!!! خوبه؟ راحت شدين؟ کسي خودش رو مورد هدف نبينه ها!!!) خب... مي خواستم مثال بزنم! مثال: فکر کنيد خودتون، آره، شخص خودتون توی خونه تنها نشستين و همين چند ساعت پيش با يکي (هرکسی که مي خواد باشه!) دعواتون شده به نحوی که طرف زده کاسه کوزه تون رو شکسته و يه ريدن اساسي بهتون نموده! حالا توی خونه هستين و حسابي عصباني و ناراحت... دارين فکر مي کنيد به اتفاقي که افتاده... هي فکر ميکنيد... هز فکر مي کنيد و بالاخره به اين نتيجه مي رسيد که طرف عجب آدم مزخرفيه... يهو جوش ميارين و شروع مي کنيد به ريدن به طرف و هرچي از دهنتون در مياد بهش ميگين (البته به صورت تو دلي! واضحه که طرف پيشتون نيست!!!). بعد از يه عالمه فحش، یهو يه چيزی تو کلتون برق ميزنه و شروع به کشيدن نقشه مي کنيد که برينيد به کل هيکل طرف... نقشه که خوب پروروونده شد زنگ مي زنيد به يکي از دوستاتون که موضوع رو براش تعريف کنيد... دوستتون هم يهو ميزنه توو پر و بالتون که نه بابا! اصلا تقصير خودتونه!!!! اوه اوه اوه... اوضاع يهو بهم مي ريزه... مخ محترمتون يهو خالي ميشه که چي؟ آره بابا... اصلا هيچکس هيچي نمي فهمه... هيچکس هيچي حاليش نيست... هيچکس عقلش نميرسه!!! و متاسفانه از اين نقطه هستش که اصولا نارسيسيسم شروع ميشه:
The term narcissism means love of oneself, and refers to the set of character traits concerned with self-admiration, self-centeredness and self-regard. The name was chosen by Sigmund Freud, from the Greek myth of Narcissus, who was doomed to fall in love with his own reflection in a pool of water.
en.wikipedia.org/wiki/Narcissism (psychology)

خب! از اين مرحله به بعد ديگه واقعا بايد زحمت کشيد که آدم بتونه کسي که وارد اين مرحله شده رو از اين حالت بکشه بيرون! حالا چيکار ميشه کرد؟ خب... کار که زياد ميشه کرد... بستگي داره چقدر همت کنيد که بتونيد اين شخص رو از اين حالت خارج کنيد... مهمترين کار اينه که بايد اصولا همه اطرافيان رو جمع کرد و شروع کرد به ريدن به طرف... ولي نه! نبايد "فقط" ريد به طرف! بايد در حين ريدن گهگاهي هم يه دستمال به صورتش بکشيد که مبادا زير گه ها باز شروع به فکر کردن کنه! زحمت هم نکشيد... اصولا اين اشخاص به هيچ عنوان با حرف زدن آدم نميشن! چرا؟ چون وقتي که به قصد حرف زدن برين جلو باز هم طرف فکر ميکنه اينقدر آدم با ارزشيه و شايد هم شما برای عذرخواهي رفتين که دوباره در نارسيسيسم خودش گم ميشه... پس برينيد و دستمال بکشيد!
...
حالا بهتون بگم برای چي دارم اين همه دری وری ميگم... راستش هفته پيش با يکي از دوستانم به مشکلي خوردم... در نظر اول هيچي نبود... ولي به طرز عجيبي اين دوست بنده فکر کرد که من منظوری داشتم و يا اينکه قصد دارم سرکوبش کنم! خداييش فقط قصد داشتم يه مقدار راهنمايي کنم و نه هيچ چيز ديگه!!! ولي همونطور که مثال بالا نشون داد اين طرف يهو قاط زده و تمام هفته پيش داشت مخ منو مي خورد و با من درگير بود که منظورت چيه!!! ديشب هم که رفتم خونه بازهم بساط داشتم... حرف حسابم اينه... "آقا جان به من چه تو مريضي!؟ هرکاری دلت م خواد بکن!!! منم هرطور دلم بخواد حرف ميزنم! تا چشمت در بياد!!!"

: #

--------------------------------------------------------------


:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::