:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::


Sunday, July 13, 2008
موضوع اول: نبود؟ نه؟ هيچکي نيست بياد باهم بريم سفارت؟
موضوع دوم: والا من که منظور کامنت دو پست قبلي رو نفهميدم! به خدا راست ميگم... الان هم هنوز جلومه و دارم نگاه مي کنم مي بينم هيچي نمي فهمم!!! به خدا هرچقدر نفهم باشم ديگه اينقدر نفهم نيستم!!! آآآآي... يکي پيدا بشه به من توضيح بده!
...
نکاتي که نفهميدم:
- چيو سخت ميگيرم؟ به خدا من سخت نميگيرم!!! نمي دونم چيه که دارم سخت ميگيرم!
- خودت گفتي دلت خنک شده! من که نگفتم "باعث" دل خنکي ميشه! تو گفتي!!!
- اگر "دل تو" خنک شده... و يا اگر قراره که فقط دل تو خنک بشه... چه ربطي به بقيه داره که بخوان سرما بخورن؟!؟!!
- با در نظر گرفتن اينکه اصولا من سخت نميگيرم... حالا که خوشت مياد که من سخت بگيرم... پس آيا بالاخره تو از من خوشت مياد يا بدت مياد؟؟؟
- بقيه کيا هستن؟
- خودت حالت خوبه؟ چه خبر؟ کار و بار خوبه؟ خيلي وقت بود ازت خبري نداشتم (از تولدت به اين ور) اميدوارم خوب باشي... خيلي خوشحالم کردی کامنت گذاشتي...
- آيا بعد از نکته بالايي دوباره کامنت خواهي گذاشت؟ يا اينکه يهو ميگي اصلا به من چه اين پسره چي ميگه و گور جد و آبادش؟
...
ديدين؟ ديدين چقدر يه دوتا جمله کوچيک يه عالمه سئوال بزرگ ايجاد کرده؟ آآآآي... يکي برام توضيح بده! والا من که سر در نميارم! همه اين نکات خيلي مهم هستن و حيف هستش که در موردش صحبت نشه! و از طرف ديگه... دقت کردين که فقط دارم چرت و پرت توی اين پاراگراف آخری مي نويسم که فقط صفحه رو پر کرده باشم؟ چرا؟ چرا مي خوام صفحه رو پر کنم؟ خب دليلش اينه که مي خوام از لحاظ ديد خواننده شکل پاراگرافها قشنگتر به چشم بياد و به نظر بياد که من خيلي دانشمندم و بلدم زياد بنويسم و فقط با سئوالهای کوتاه نمي خوام سر و ته اين پست رو هم بيارم...
خب، بسه ديگه!!!

مخلص

: #

--------------------------------------------------------------


:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::