:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::


Tuesday, September 04, 2007
اولش مي خواستم اينجا دوباره يه سری جوک بذارم... منصرف شدم! ديدم خيلي وقته خودم از خودم سخن در نکردم!!! اين مدت خيلي سرم شلوغ بوده! داشتم به خونه رسيدگي مي کردم و شب هم در حال بازی با PS2 ميگذشت!!! اصلا بعد از کار ديگه چشم ديدن کامپيوتر هم نداشتم!!! يک ماه ميشد که بايد دنباله داستانم رو برای نقاش داستان مي فرستادم ولي اونم نصفه و نيمه همينطور موونده بود! همه اش هم به خاطر تنبلي! امروز بالاخره داستان رو فرستادم!!! (هوورررراااا!!!!) حالا مونده آخر هفته که بايد يه سری ميز و کتابخونه واسم بيارن و آخر هفته رو در حال جمع و جور کردن کتابهام خواهم بود و بايد بگم بيان برام ماهواره نصب کنن! يه زير تلويزيوني و کتابخونه سفارش دادم (طرح از خودم) که خدااااست! خودم فکرش رو مي کنم کف مي کنم که چقدر من خوش سليقه ام!

خلاصه ديگه همين! فعلا سرم گرمه خونه چيدنه! يه خورده هم ولچرخي در اينترنت و ديگه خوش تيپي و هزار دردسر!!! (حالا خوش تيپي چه ربطي داره خدا مي دونه! فقط مي خاستم بگم که خوش تيپم که شايد يکي پيدا شه يه خورده تحسينم کنه!!!)

راستي! يه چيز باحال يادگرفتم! کلي سرش ذوق کردم و حال داد! حالا بماند تا بعد کامل توضيح مي دم چيه... آلان حا توضيح ندارم چونکه طولانيه!!! در ضمن يادتون باشه! آدم اصولا جايزالخطاست، فقط بايد يادش باشه که تا چقدر جايز است و تا چقدر خطای بزرگي مي خواد انجام بده!!! آره بابا! جدي گفتم!

: #

--------------------------------------------------------------


:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::