:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::


Sunday, December 21, 2003
پريشب ساعت يك نصفه شب اوومدم خونه... خيلي هم حالم بد بود.. رفته بودم عذاداري و پنج ساعت توي عذاداري بودم... تصميم گرفتم يه Connect بشم ببينم دنيا دست كيه و متاسفانه هيچ خبري نبود!!! رفتم توي Room هاي فرانسوي و شروع كردم به روومگردي!!! من يه ID دارم كه خيلي توي chatroomها مشكوك ميزنه... مخصوصا توي roomهاي خارجي... يهو يكي بهم PM داد كه: (متن زير ترجمه به فارسي از متن اصلي به زبان فرانسه است)

:: سلام...

گفتم: .. سلام...

:: ببينم تو هكر هستي؟

.. نه! چطور مگه؟

:: راستش رو بگو... ازت سئوال دارم...

.. گفتم نه به خدا ولي سئوالت رو بپرس شايد ديدي تونستم جواب بدم...

:: جدا هكر نيستي؟

.. بابا قسم مي خورم كه نه!!!

:: خب معني IDتو مي دوني؟!

.. آره مي دونم چطور مگه؟

:: آخه اصولا اينجور ID رو هكرها انتخاب مي كنن!

.. خب آره.. ولي نه فقط هكرها... معني هاي ديگه اي هم مي تونه داشته باشه!

:: خب آره... جالبه كه تو معني هاي ديگه رو مي دوني!

.. خب منم يه خورده سواد دارم... گاهي هم كتاب مي خونم!

:: Neuromancer رو خوندي؟

.. آره... اولين كتاب اين سبكي بوده... و اولين كتابي كه من تو اين سبك خوندم!

:: نظرت در مورد فيلم Matrix چي بود؟

.. راستش اولين فيلم يه شاهكار بود... كامل دركش كردم... ولي فيلم دوم فقط صحنه هاي خوبي داشت و فيلم سوم كاملا تعطيل بود... اصلا خوشم نيومد!

:: مي خواي زنگ بزني باهم در اين مورد صحبت كنيم؟!

.. راستش بدم نمياد... ولي يخورده برام گرون تموم ميشه!!!

:: راستي ASL؟

.. 33/M/Teheran تو چي؟

يهو زبان فارسي شد!!!

:: جدا؟ تو ايراني هستي؟ چه خوب فرانسه حرف مي زني!؟

.. (من در كمال تعجب) خب آره... تو هم براي يه ايراني خوب حرف مي زني!!!

:: من فرانسه زندگي مي كنم...

.. خب منم فرانسه زندگي مي كردم!

(و كلي هم در مورد ايران چه خبر و آيا راضي هستم يا نه و اين حرفها صحبت كرديم... اين آقاي 35 ساله كه مدت سه سال بود به فرانسه رفته بود مدير بازرگاني يه شركت فرانسوي بودن.)

خلاصه كلي با هم در مورد فيلم Matrix و فلسفه Cyberpunk با هم صحبت كرديم و كلي هم از كتابهاي مختلف و فيلمهايي كه از رو كتابها درست كردن و مخصوصا Lord of the Rings صحبت كرديم... آخرش هم بحث كمي اجتماعي شد و در مورد وضعيت جوانان در ايران به صحبت پرداختيم... حرفهاي خيلي جالبي ميزد... اصلا مثل بقيه نبود... مثل اونايي كه همش به فكر عوض شدن رژيم و دختربازي توي خيابونها... يه حرف جالبي هم زد كه واقعا ديدم داست ميگه! اون مي گفت:

:: اين جوونهاي اين دوره زمونه كه به خودشون ميگن نسل سوخته هيچ حرفي نبايد بزنن! اگر قرار باشه نسلي سوخته باشه نسل ما بوده! ما كه بدون شناخت و بيرون رفتن زن گرفتيم كه آخرش به طلاق برسه... ما كه حق نداشتيم توي ماشين نوار گوش بديم! و ما كه توي اوج جنگ رفتيم سربازي و خدا رحم كرده و سالم برگشتيم!!! ما بوديم كه سوختيم با اين مملكت! اين جوونها چي ميگن؟! دلشون خوشه... همه چيز دارن... كي ما مي تونستيم اينقدر راحت توي خيابون رفت آمد كنيم؟ آلان اون چهار ولگرد دييوس كجا جلوي جوونها رو ميگيرن؟! نسل ما سوخت كه توي مدرسه بقل دستمون دختر بوده و نگاهشون نمي كرديم و بعد كه خواستيم نگاه كنيم چشمانمون رو كور كردن!

(و من تمام مدت سكوت مي كردم!!!) آخرش من بهش گفتم:

.. خوش به حالت...

:: گفت چرا؟

.. گفتم من توي سن كم رفتم فرانسه و اونجا بدون توجه به اطرافم بزرگ شدم... ولي تو توي سني رفتي كه تازه از تمامي امكانات و لذتهاي اونجا مي توني حداكثر استفاده رو ببري!

:: گفت منم زياد خوش نمي گذرونم...

.. گفتم مي دونم... ولي ميدوني چي داري و مي توني ازش درست استفاده كني... (راستي وبلاگ خون هستي؟)

:: كمابيش... اكثر يه حرف مي زنن.. زياد نمي خونم...

.. گفتم خب تو چرا نمي نويسي؟ تو حرفهاي خوبي براي زدن داري... چرا نمي خواي به بقيه هم اين حرفها رو بزني؟

:: كسي كه گوش نميده! چه فايده؟!

.. گفتم مگه امتحان كردي؟

:: راستش نه!

.. خب... يه با امتحان كن... حتي اگر يه نفر هم بتونه حرفهات رو بفهمه و بتونه زنديگش رو اصلاح كنه.. خب باز هم يه نفره!!!

:: نمي دونم... راستش خيلي فكر كردم كه يه وبلاگ درست كنم... ولي همتش نبود...

.. درست كن ضرر نداره!!! خوشت نيومد ولش مي كني ديگه!

:: باشه...

و قرار شده كه خبرم كنه... خدا كنه كه درست كنه... خدا كنه شروع كنه به نوشتن! خيلي باحال حرف مي زنه... خيلي ديدهاي جالبي روي زندگي داره... به نظر من اين كسيه كه مي تونه در مورد اجتماع و زندگي و سياست نظر درست بده... اون همه چيز رو ديده و مزه همه چيز رو چشيده... خداييش خيلي ازش حال كردم... كمتر كسي اينطوري ديده بودم... يا شايد بهتر بگم تا حالا كسي رو اينطوري نديده بودم!


: #

--------------------------------------------------------------


:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::