●
دشنه در ديس
سميرمی
برای هوشنگ کشاورز
با سمضربه رقصان اسبش می گذرد
از کوچه سرپوشيده
سواری،
بر تسمه یند قرابينش
برق هر سکه
ستاره ئی
بالای خرمنی
در شب بی نسيم
در شب ايلاتی عشقی.
چار سوار از تنگ دراومد
چار تفنگ بر دوش شون.
دختر از مهتابی نظاره می کند
و از عبور سوار
خاطره ئی
همچون داغ خاموش زخمی.
چارتا ماديون پشت مسجد
چار جنازه پشت شون.
شهريور پنجاه و چهار
احمد شاملو
...
□ Atilopatil @ :
10:56 :
#