:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::


Monday, December 16, 2002
دشنه در ديس

سميرمی
برای هوشنگ کشاورز

با سمضربه رقصان اسبش می گذرد
از کوچه سرپوشيده
سواری،
بر تسمه یند قرابينش
برق هر سکه
ستاره ئی
بالای خرمنی
در شب بی نسيم
در شب ايلاتی عشقی.

چار سوار از تنگ دراومد
چار تفنگ بر دوش شون.

دختر از مهتابی نظاره می کند
و از عبور سوار
خاطره ئی
همچون داغ خاموش زخمی.

چارتا ماديون پشت مسجد
چار جنازه پشت شون.

شهريور پنجاه و چهار
احمد شاملو
...

: #

--------------------------------------------------------------


:: Blogger :: Home :: Archives :: Contact ::